ミ★ミبــــــازی روزگــــارミ★ミ
لینک دوستان

      تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

     ミ★ミبـــازی روزگـــارミ★ミ 

و آدرس rozemeshki.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نگاهم را به خودت نگیر!

 

به اشتباهم می نگرم...

 


 

عاشق که شدی مواظب خودت باش !

 

شب های باقیمانده ی عمرت ...

 

به این سادگی ها صبح نخواهد شد!!!

 


 

دنیای دستها ، از هر دنیایی بی وفاتر است!!!

 

امروز دستهایت را می گیرند...

 

غرق عادت که شدی ...

 

همان دستها را برایت تکان می دهند!!!

 


 

در زندگی لحظاتی پیش می آید که...

 

 انسان نه کسی را دوست دارد!

 

ونه دلش میخواهد...

 

کسی اورا دوست داشته باشد!!!

 

روزی به تمام این بی قراری ها میخندی

 

و ساده از کنارشان می گذری!!!

 

این قشنگترین دروغی ست

 

 

که دیگران برای آروم کردنت می گویند! 

 


 

عشق اول هیچ وقت فراموش نمیشه!

 

چون اولین حسه که تنهاییتو پر کرده...

 

چون قلبت اولین  تلنگر رو خورده...

 

مثه روز اول مدرسه...

 

هیچ کس اولین روز مدرسه اش را فراموش نمیکنه!

 


 

تا آخر دنیا هم تنها موندی مهم نیست!!!

 

فقط نذار به جایی برسی که ...

 

تو آغوش کسی،با یاد کس دیگری بخوابی!!!

 


 

تنهایی بد است!!!

 

 امابدتر از آن اینست  که...

 

بخواهی تنهاییت را با آدمهای مجازی پر کنی!!!

 

آدمهایی  که بود و نبودشان ...

 

به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد...

 

سختـــــه ...

 

به جایی برسی که دیگه

 

نه  هیچ اومدنی آرومت کنه،

 

نه هیچ رفتنی نابودت...!!!

   

[ سه شنبه 24 دی 1392برچسب:بغض خیس, ] [ 13:14 ] [ DUYĞU ]

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد، در راه با یک ماشین تصادف کرد

  و آسیب دید عابرانی که  رد میشدند به سرعت او را به اولین درمانگاه

   رساندند  ، پرستاران  ابتدا   زخماهای   پیرمرد را  پانسمان  کردند،

  سپس به او گفتند :باید ازت عکسبرداری شه تا مطمئن  بشیم جائی

   از بدنت آسیب دیدگی یا شگستکی نداشته باشه.

  پیرمرد غمگین شد،گفت عجله دارد و نیاز به عکس برداری ندارد!!!

  پرستاران از او  دلیل عجله اش را پرسیدند.

  گفت: همسرم در خانه سالمندان است، هرروز صبح من آنجا میرم و

  صبحانه را باو  میخورم.امروز به حد کافی دیر شده،نمیخوام بیش ازین

   تأخیر کنم.

  یکی از پرستاران  گفت:خودمون  بهش خبر میدیم  منتظرت نمونه.

 

  پیرمرد با اندوه گفت:خیلی متأسفام ،او آلزایمر دارد! چیزی را متوجه

  نمی شود، او حتی من را  نمی شناسد.

  پرستار با حیرت گفت: وقتی  که نمی داند شما چه کسی هستید،

  چرا هر روزصبح  برا صرف صبحونه پیش او می روید؟

  پیرمرد با صدای گرفته،به آرامی گفت:

  اما من که میدونم او چه کسی است.

 

 

[ پنج شنبه 19 دی 1392برچسب:داستان کوتاه, ] [ 19:11 ] [ DUYĞU ]

 

اگــــر سکوت کرده امـــــــــ

اگـــر بـیصدا گشته امــــــــ

اگـــر بی وفـایی را میبینمــــ 

و بــاز سکوت میکنمــــــ

اگــر در دل غمی بسیار دارمـــ

من اگر لبی خندون و دلی گریان دارمـــ

گـــله از بازی دوران دارمـــــ

لباس زندگیم زخم دوران جوانیستــــ

در زمان حــــال گاهی نفسم میگیرد!

آرزو در دلم متولد نشده میمیرد...

یا اگر متولد شد، در پیچ و خم زمان میمیرد!

خسته ترین انسان نبودمــــــ

بی وفــــاییها بی ایمانم کرده ...

بی ایمان به موندنـــــ

به زیستنــــ

به دوست داشتنـــــ

اما به تو و مهر تو ایمان دارمــــ

تویی که میدانی  تنها تورا در دل دارمــــ

ولی همیشه شک دارمــــ

 شک دارم که فراموشم کنیــــ

و من برای همیشه بانگ خداحافظی سر دهمــــ

اگـــر صدایم را میشنویــــــ

تنــــــــــــهایم مگذار...

من فقط تــــــــو را دارمـــــ

 

 

[ شنبه 14 دی 1392برچسب:آرامـــــگاه, ] [ 11:10 ] [ DUYĞU ]

 

دوستت دارم... 

دوستت دارم...

دوستت دارم!!! 

دیگر ارزشیــ  ندارد...

دیگر نمیتوان به این جمله اعتماد کرد... 

چون عادیـ شده است , راستو دروغش را نمیشه تشخیص داد

مسئله اینجا تمام نمیشود...

 مهم ترین نگرانی وقتی است که!

میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم

میگویی ولی ... 

افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد

با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری  

که باندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند 

و افـســـوســـ ...

.

.

.

 

که حرمت دوستت دارم را شکسته اند...

[ پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:حرمت دوستت دارم !, ] [ 15:32 ] [ DUYĞU ]

 

 

 

یک گل را تصور کن!!!

 

 

 

گلی که با تمام وجـــود می خواهی اش...

 

 

 

دلت ضعف میرود برای شَهدَش که کامَت را شیرین کند...

 

 عـــــطرش مستت کند...

 

 

 

 

و زیباییش که صفا بخش حیــــاتت باشد...

 

بند بند وجــــــودت میخواد که بچینیش...

 

 

 

ولـــــــی...!!!

 

 از ترس اینکه مبادا پژمــــرده اش کنی!!!

 

 

 با حـــسرت از دورفقط تماشایش می کنی...

 

 

 

چون اگر  حتی یک گلبرگ از گلبرگهایش کم شود!

 

  هرگز خـــودت را نخـــــواهی بخشید...

 

 

 

از ســـــوی دیــــــــگر...

 

 فکر دست های غریـبه که هر آن ممکن است 

 

 

گلت رابچیند دیونه ات می کند

 

 

 

جز خدا و خودت کسی نمیداند که جانت به جانِ آن گل بسته است...

 

 و تو داری با این ترس روزها را به سختی شب میکنی...!

 

 

و آرزو داری ای کاش میشد تابلویی بود کنار گلت,

 

که رویش نوشته بود:

 

 

 ایــــن گـــــل صــــاحـــب دارد...

 

[ پنج شنبه 12 دی 1392برچسب:این گل صاحب دارد, ] [ 15:15 ] [ DUYĞU ]

 

 

  روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت!

 

هر کس غصه ی اینکه چه میکرد نداشت

 

چشمه ی سادگی از لطف زمین می جوشید

 

خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت...

 

در این بازار نامردی, به دنبال چه میگردی؟!

 

نمی یابی نشان هرگز, تواز, عشق و جوانمردی...

 

برو بگذر از این بازار,ازین مستی و طنازی...

 

اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی

 

 

هر که خوبی کرد زجرش میدهند...

 

هر که زشتی کرد اجرش میدهند...

 

باستان کاران تبانی کرده اند...

 

عشق را هم باستانی کرده اند...

 

هر چه انسانها طلایی تر شدند...

 

عشق ها هم مومیایی تر شدند...

 

اندک اندک عشق بازان کم شدند...

 

نسلی از بیگانگان آدم شدند!!!.

 

[ چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:نسلی از بیگانگان,روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت, ] [ 19:17 ] [ DUYĞU ]

  زن سینه‌های برجسته نیست

  موی مش کرده,ابروی برداشته

   لبان قرمز نیست...

   زن لباس سفید ,شب با شکوه عروسی ...

  بوی خوش قرمه سبزی 

  هوسِ شب های جمعه

  قرارهای تاریکی, کوچه پشتی ,توی یک ماشین نیست... 

  زن خون ریزی,کمر درد ماهانه

  پوکی استخوان ,یک زن پا بماه

  حال تهوع, استفراغ, دردهای زایمان 

   مادر بچه ها نیست...

   زن عصایِ روزهای پیری

     پرستار ,وقتِ مریضی ,رفیقِ پای منقل 

    مزه بیار عرق دوره های دوستانه نیست!

    زن  وجود  دارد 

   روح دارد

    قدرت ,جسارت

   پا به پای یک مرد,زور دارد

   عشق

   اشک

   نــیــاز

   محبت

   یک دنیا آرزو دارد

  زن ... همیشه ... همه جا ... حضور دارد

  و  اگر تمام اینها یادت رفت 

  تنها یک چیز را بخاطر داشته باش

  هنوز هیچ مردی پیدا نشده  که بخواهد 

  جای یک زن باشد.

 

[ چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:زن چیست؟, ] [ 14:33 ] [ DUYĞU ]

درباره وبلاگ

افسوس که زنـدگی رویـایی بیش نـبـود .